به نام مهربان خدایی که شهادت را ارمغان قلب های عاشق قرار داد...


نامشان مصطفی بود و مهدی ...


در جبهه های نبرد همه این دو را سید ابراهیم و غلامحسین می شناختند...


دو برادر از جنس دو دوست...


هردو برای خودشان یلی  بودند...


مصطفی پدر محمد علی شش ماهه ...


مهدی تک پسر و پشت و پناه خواهران و مادر ,امید پدر...


پدر مهدی چنین گفت:بعد از مهدی, مصطفی شد پشت و پناه قلب مجروحم ...


خصلتش بود, تاب ماندن نداشت,در حاشیه چشمانش غروب غریب موج میزد...


پرواز مهدی و حسن را شاهد بود...


بغض درد آلودی حنجره قلبش را سخت تنگ کرده بود...


به مهدی سفارش کرده بود: سلامم را به ارباب عاشقان برسان...


تاسوعا را غنیمت دید و بر قله سعود رفت تا نماز عشا

 را پشت عباس حرم اقامه کند...و کوچید ...


پدر مهدی باز هم شاهد عروج فرزند دیگرش شد...


این روزها در نگاه پدر مهدی,عکس دو آشیانه خالی از کوچ پرستو هایی عاشق بود...


مهدی!خیلی آقایی! دست به سلام رساندنت داداش حرف نداره...


میشه سلام این شکسته بال زمینگیرو هم به ارباب عاشقان برسونی؟؟؟


"شوق پرواز" کبوتر های زخمی قرار قلب مسکینم شده...


تقدیم به مهربان شهید تل قرین"شهید میرزا مهدی صابری"و عاشق شهید حلب "شهید مصطفی صدر زاده"...دو پرستوی دمشق.