پنجشنبه ۶ شهریور ۹۳
عجب وفایی دارد این دلتنگی...!
تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی میگی و میخندی...
بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی اتاق میاد بیرون
می ایسته بغل دستت ...
دست گرمشو میذاره رو شونت بر میگرده و در گوشت میگه :
خوبی رفیق ؟؟!!
بازم خودممو خودتـــ ...