به رسم دلتنگی قرار بود این مطلب توی دفتر خاطراتم باشه اما نشد
دیشب بود نزدیکای اذان مغرب یکهو یک حس دلتنگی اومد سراغم
خدا هیچوقت هیچوقت حداقل وقتی نمک میخورم نمکدون کسی را نشکنم
بدجوری نمکدون شکستن بلدم
به رسم دلتنگی قرار بود این مطلب توی دفتر خاطراتم باشه اما نشد
دیشب بود نزدیکای اذان مغرب یکهو یک حس دلتنگی اومد سراغم
خدا هیچوقت هیچوقت حداقل وقتی نمک میخورم نمکدون کسی را نشکنم
بدجوری نمکدون شکستن بلدم
بیایید حساب کنیم
بیشتر ناراحتی هامون برای چیه؟
بیشتر دغدغه هامون برای چیه؟
..
داشتم با خودم فکر میکردم
من در حال حاضر بیشترین ناراحتی و دلنگرونیم اینه که نکنه یکوقت گول بخورم نکنه حواسم به یک چیز دیگه ای پرت بشه و تموم داشته هامو یکجا از دست بدم ..
اونقدر به این گول نخوردنه فکرمیکنم که صورتم جوری رفته تو هم انگار ناراحتم..
یادتون باشه گول نخورید
گول سریال های تلویزیون که وقتتون بره
گول ایام تعطیل و وقتش هست..
گول چشم وهم چشمی ها که هم وقتتون رامیگیره وهم انرژیتون رو..
گول درگیرشدن با تجملات
گول رسم ورسومات
گول حرفهای مردم
گول اینکه مادرشوهر چی میگه وچه میکنه که حواست ازهمسرت پرت میشه و همچیزتو ازدست میدی..
اینا همش کلک دنیاست..
ماشین و گل و لباس و لنز وسیله است
می گویند بزرگ میشوی ..درد هایت رنج هایت باخودت قد میکشند
شاید اصلا درد تونباشند اما درک تو که بیشترشده است این رنج ها را حس میکنی
حالم بداست
دوواقعه ممکن الوقوع در نزدیکی ام پرسه میزنند
هردو ذهنم را آشفته کرده
حالم بداست
احساس سنگینی میکنم
خدایا
هرچه صلاح است
ختم بخیر شود ان شاالله
(تماس های تلفنی پشت سرهم- درد وآه برای باردوم)
سلام
میگم سلام چون سلام سلامتی میاره و شادی چون دلم شااااااادی میخواد شاااااادی
بچه بودیم هی هی هی آرزو میکردیم آرزو های چرت وپرت آرزو های مزخرف..
یکی از آرزو های چرت وپرتم ..
چقدر سخته چقددددددرررر...سخته
یا مولانا یا صاحب الزمان ادرکنی
ادرکنی ولا تهلکنی
حدود دوماه یاشاید هم بیشتر وجودت را متوجه شدم
برایت نامه می نوشتم و مشتاقانه در انتظار حسی به نام عمه شدن بودم
خدا نخواست که ببینمت
از اول هم انتظار دیدنت را نداشتم میخواستم تو بیایی همدم مادرم بشوی و من بروم اما انگار روح ات با ارزش تر از هرچیزی وهر تصمیمی بود
خدا نخواست باکی نیست
یاعلی