نسل چهارمی ها

آدم مستقل وابسته به خدا است.امام خامنه ای(دامه برکاته)

کجاها قدم میزنی؟!


۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

السلام علیک یافاطمه الزهرا....

فاطمه(س) گفت:


ـ حَسَنم، بیا مادر! سر و رویت را شستشو دهم!

.

مادر، آب بر سر و روی حسن(ع) ریخت. ناگهان چشمهای مادر پر از اشک شد. گویی این اشک است که به جای آب بر سر و صورت حسن(ع) می نشیند. حسن(ع) چشمان معصوم و دلربایش را به چشمان پر از اشک مادر دوخت. مادر نیز نگاه خسته اش را در نگاه او امتداد داد. آه از نهاد فاطمه(س) برخاست. در چشمان زیبای حسنش آینده ها را می دید. او را می دید، که در میان امت جد خود غریب و تنهاست. دریای حلم و بزرگواری و بخشش بود، اما در حلقه دوستانش نیز، در زیر جامه خود، زره می پوشید. و هنگامی که نگاه فاطمه(س) به تشت افتاد، به یاد روزی افتاد، که حسنش دل تشت را رنگین و کبود می کرد.


ـ حسینم، میوه دلم، بیا نزدیک تر!


گِل سرشوی بر سرش مالید و آب بر سر و صورت او ریخت؛ دستش که خنکای آب را احساس کرد، قلبش تکان خورد. سینه اش جوشید و نزدیک بود، خون بگرید. آب را بر سر و صورت حسین(ع) می ریخت، اما می دانست، که در آینده ای نه چندان دور، حسین و کودکانش، در صحرای خشک و تفتیده کربلا، در آرزوی قطره ای از آن، لحظات را به التهاب می گذرانند. فاطمه(س) فریاد العطش کودکان را در میان شرشر آبها می شنید؛ پیکر قطعه قطعه حسینش را در بلورهای کوچک آب، مشاهده می کرد و می دانست چندی دیگر از بهشت باید به کربلا برود و در برابر پیکر غرق به خون حسینش، بنشیند و برخیزد و از ژرفای وجودش فریاد برآورد:

.

ـ عزیز دل مادر...حسین

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

پست146

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

نگاااااااار2

سلام 
یک دوست بود بنام نگارررکه چندین پست قبل درباره اش گفتم ومهم ترین خصوصیتش پرسشگری بی محدودش بود واینکه کلا نگران بود که هراتفاقی میوفته ربطی به آخردنیا بودن داره..
این دوست ما چندین هفته ی پیش پای مبارکشون آنچنان پیچ خورد که لازمه گچ گرفتن شد و چندهفته ای رویتشون نکردیم...
به فاصله یک الی دوهفته بعدش زانوی یکی از دوستان دیگه براثرضربه چنان آسیب دید که اون زانوهم لازمه گچ گرفتن شد 
وامروز هم یکی دیگر از دوستان جوری با زمین دیده رو بوسی کرد که فکر کنم کارش به گچ نرسد به آتل بندی میرسد..
دلم برای نگار تنگ شده که بیاد همچین موقعی بگه من میدونم ما میخواهیم بمیریم دیگه آخر دنیاست ودرجواب آخه برای چی این حرف را میزنی مگه تو بچه ای بگه، آخه ببین من پام پیچ خورد فلانی هم زانوش در رفته بهمانی هم که خورده زمین ..من میدونم آخر دنیاست تازه من خوابم دیدم که دخترخاله امم پاش شکسته. :)))
...
پ.ن:خدا جون ولی با این همه سیل وبلاهای زمینی یاریمان کن که جزو بلا دیدگان نباشیم وآخر وعاقبتمان ختم بخیرشود
۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

پایه همه خوشی ها

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
درباره من
سلام
قدم انگشتاتون به روی کیبوردتون...
اینجا گوشه ای از فضای مجازی است..فضایی که هرکس درآن میتواند اعتقاداتش را فریاد بزند..
ماهم گوشه ای از کار را گرفته ایم بالاخره کار نباید روی زمین بیوفتد..ما اعتقاداتمان را فریاد میزنیم نه با دهان نه با شیپور نه....ما با صور اسرافیل اعتقاداتمان را فریاد خواهیم زد تا حداقل به گوش خودمان برسد و تاثیر بگذارد..
برای خوب بودن حال دلتون دعامیکنیم برامون دعاکنید..
...
...
...
..
..
.
..
..
راضی ام ،خرسندم،به خودمی بالم،در پوست هستی نمی گنجم وسر به آسمان عزت می سایم از اینکه بنده ی تو هستم،از اینکه تورابندگی می کنم..
وفخر وشرف واعتباری ازاین برتر نمی شناسم که خدایی چون تو دارم.
توآنچنانی که من دوست دارم مرا آنچنان قرار ده که تو دوست میداری..(کتاب سقای آب وادب نویسنده سیدمهدی شجاعی)
..
یاعلی مدد
آرشیو مطالب