آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست..
صحرا ندیده ای که بفهمی شکار چیست
باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد..
دریا نرفته ای که بچشی ابشار چیست
پیش من از مزاحمت بادها نگو
طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست
هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد
یک بار هم سوال نکردی بهار چیست
در خلوتت به عاقبتم فکر کرده ای؟
خب کیفر صنوبر بی برگ و بار چیست؟؟
روزی قرار شد برسیم اخرش به هم
حالا نگو پس از نرسیدن قرار چیست....